Изображения страниц
PDF
EPUB

8.

Translate into Arabic, giving all vowel-points:

(a.) This country. The king of this country. The kings of these countries. A king of this country. The king of a country. Two kings of this country! O king of this country! O great king of this country! O king of this great country!

(b.) He struck me.

Strike him.

He will strike her. He did not strike us. Strike him and me.

Examiners— {

PERSIAN.

MAJOR H. S. JARRETT.
MAULVI KABIR-UDDIN AHMED.

1. Translate into English:

يکي از ملوك عرب رنجور بود در حالت پیری امید از زندگانی قطع کرده ناگاه سواری از در درآمد و گفت بشارت باد مرترا که فلان قلعه را بدولت خداوندي گشادیم و دشمنان را اسیر گرفتیم و سپاه و رعیت آن طرف بجملگي مطيع فرمان شدند - ملک نفسي سرد بر آورد و گفت این مژده مرا نیست دشمنانم راست يعني

وارثان ملك را .

درین امید بسر شد دریغ عمر عزیز که آنچه در دلم است از درم فراز آید

امید بسته برآمد ولی چه فایده زانک

قطعه

امید نیست که عمر گذشته باز آید . قطعه

كوس رحلت بكوفت دست اجل • ای دو چشمم وداع سر بکنید کف دست و ساعد و بازو * همه تودیع یکدیگر بکنید بر من اوفتاده دشمن کام آخرای دوستان گذر بکنید

ای

روز گارم بشد بناداني * من نکردم شما حذر بکنید

*

2.

Give the etymology of, and mention other words having the same ending, with their meanings in English.

[ocr errors]

زان and the spellings دشمن کام تودیع Explain the former .3 فائدہ Should We spell in Persian اوفتاده

م فایده or

4. Write down the Imperatives and the negative Imperatives

: of the following verbs, with their meanings in English ( نهی )

سندن - ایستادن - شستن - شدن - نمودن - بودن

انگاشتن - افراختن - بریدن - گردانیدن - فوردیدن

5. Distinguish between when the yá is maʼrúf, and when the yá is majhúl. How many different meanings has the latter form ?

6. Translate into Persian :

(a.) This is the book which I had lost.

(b.) Bring me a book in which the names of the kings of England are given.

(c.) Let us go, it is late.

(d.) The older a man is, the more experienced he is.

7. (a.) Translate into English :

[blocks in formation]

که خیز ای مبارک در رزق زن

برو تا ز خوانت نصیبی دهند که فرزند كانت بسختي درند بگفتا بود مطبخ امروز ســــود که سلطان بشب نیت روزه کرد زن از ناامیدی سرانداخت پیش همي گفت باخود دل از فاقه ریش

که سلطان ازین روزه آیا چه خواست که افطار او عيد طفلان ماست خورنده که خیرش بر آید زدست به از صائم الدهر دنیا پرست مسلم کسی را بود روزه داشت که در مانده را دهد نان چاشت وگرنه چه حاجت که زحمت بری

زخود باز گیری و هم خود خوری خیالات نادان خلوت نشین بهم برکند عاقبت کفر و دین صفائي است در آب و آئینه نیز

و لیکن صفا را بباید تمیز

Which فررند كانت instead of فرزندانت Your text-book has (.)

[blocks in formation]

It is related, that one day a rumour spread in the city that Nádir Sháh had been slain in the Fort. This produced a general confusion, and the people of the city killed five thousand men of his camp. On hearing of this, Nádir Sháh left the Fort, and sat in the golden masjid, which was built by Raushan-ud-daulah, and gave orders for a general massacre. For nine hours an indiscriminate slaughter of all was committed. It is said that the number of those who were alain was nearly 20,000.

Eraminers

URDU'.

MAJOR H. S. JARRETT.
MAULVI KABIR-UDDIN AHMED.

1. Translate into English:

كسو بادشاه ني ايک بزرگ سی پوچها که کهتے هین هرچيزکي

جواب دیا که

زکوة هى بهلا فرماؤ تو سلطنت كي كيا زکوة هى زكوة بادشاهي اور جهانداري کي يهه هی که اگر کوئی مظلوم انصاف چاھے اور محتاج اپنی احتیاج اسکی پاس لاوے تو خوب طرح سنے اور نرمی اور ملایمت سے پوچھے اور جواب درشت نه دیوی اور غریبوں اور فقیروں سے بات کھنے مین غرور و غیرت نکرے کہ چھوٹون سے ہم کلام ہونا خصلت بزرگونكي هي جيسے حضرت سلیمان درود خدا کا انپر با وجودیکه مرتبه نبوت کا رکھتے تھے اور ظاهر مین بادشاہ جن و انس کے تھے پرايك ادنی

چيونتي كي بات سني تهي *

*

بيت .

فقیرون پر نظر کرنی برهاوي هی براپی کو سلیمان اس حکومت پر تھے کرتے چيونٹي کي خاطر

2. Translate into English:

الغرض اِس ملک مبارک بنیاد کا ھر ایک محله خوش سواد وهر مقام آباد بنا بر اسکي مسجدين خانقاهین مدرسے پاکیزه و دلچسپ کثرت سے ھین اور خانه باغ بھی بھتایت سے لیکن من ایکهزار سات هجري مين مطابق چوبیسوین سال شاهجهافي ناف شہر مین ایک جامع مسجد سنگ سرخ کي ايسي بنى

كي

که اگلون نے ویسی نه دیگهي نه پچهلون نے سنی - نیو اُسکی تا بسمك - مینارے اوسکے سر بفلک ۔ گنبد چرخ بلا گردان اُسکے گنبذون كا - عالم بالا تلك جلوه أسكى برجيون کا ۔ زینه آسکے منبر

کا پایه عرش سے اونچا ۔ ستون کهکشان اُسکی ستون در سے نیچا ۔ محراب أسكي محل اجابت دعا - نمازي وهانكا مقبول درگاه كبريا - دیواین سد سکندرسی بلند تر - صحن أسكا صحن فردوس کی برابر

3. (a.) Explain the allusion to Sulaimán and the ant in question (1).

in ques سد سکندر - کهکشان - تا بسمک b) What is meant by) ه تا بسم tion (2), and what is opposed to

4. Write down the Perfect, Imperative, Infinitives, and Participles of the verb, with the English meanings.

5. Write out, as neatly as you can, the following passage, correcting the mistakes:

في الواقى أس مقام فرحت انجام کو جتنی سراهی بجاهی لیکن اردوی معلا کا عالم هي جداهى - فضا أسكي نهايت پاکیزه و وسيع عمارات وهانكا بمرتبه أسلوبدار و رفيع - صحن أسكا رشك صحن گلذار دوكان هو ايك بازار کا بھار - اهل هرنه سب سب کي سب مرفع

احوال - كوتي أنكي نقد و جنس و جواهر سی مالا مال ـ نه کسي

چيزكي وهان کمی نه کوئي بشر اس آبادي مين غمين *

[ocr errors]

6.

Translate the passage given in the preceding question into

English.

7. Give an Urdú paraphrase of the following:

ایک نے پوچھا کسی سے بر ملال

دوست جانی کی ھین تیرے

سچ

بتا

مجھے

بولا وہ ابتو فراغت هي سب مهیا ناز و نعمت هی مجھے پوچهه یه مت کون تیرا دوست هي آج تو دشمن بھی میرا دوست هی جب خدا نا کرده تنگی آئیگی بات یه تب امتحان هو جائيگي گون پر اپنی دوست هوجاتی هین سب جو بھی تو وہ بجا لاتی هین سب خود غرض جو دوست هي ولا هي عدو بهولیو مت دوستی پر اوسکی تو وه نهين هي جی سے تیرا آشنا وه تو هی اپنی غرض کا آشنا جبتلك تيري غرض اوس سي هي يــــــار تب تلک نوهی وه تجبر سی نثار وہ

8. Write in Hindústání a short essay on 'the Rainy Season.'

« ПредыдущаяПродолжить »